احسان محمدی؛ سایت رسمی فدراسیون فوتبال_ پسر خرمشهری فوتبال ایران که در سربندر به دنیا آمد هنوز هم دوست دارد روزنامهها اسمش را درست و کامل بنویسند: «عبدالصمد»! اما همه او را صمد میشناسند. کسی که با استقلال به تمام افتخارات ممکن در ایران و آسیا دست یافت و با لباس تیم ملی ایران نامش به آن پیروزی بزرگ مقابل الجزایر قهرمان وقت قاره آفریقا گره خورده است.
مهاجمی ترکهای با گامهایی بلند و استارتهایی که بین او و مدافعان فاصله میاندخت. زمانی لذت میبرد از اینکه کیهان ورزشی بعد از درخشش در لیگ باشگاههای تهران تیتر زده بود: «رقصی چنین در میانه میدانم آرزوست...». کم حرف و خجالتی اما در زمین جنگنده، سمج، سرزن و نترس.
برای نیروی زمینی و ستاد مشترک تهران بازی کرد اما با تیم دارایی توانست خودش را به فوتبال آن روزهای تهران تحمیل کند و در دنیای ورزش و کیهان ورزشی که آن روزها رسانههای پر مخاطب ورزش بودند برای خودش اعتباری گرد آورد. او که از قلب جنگ میآمد حتی عضو تیم ملی جوانان در مسابقات قهرمانی آسیا نپال هم بود.
در روزگاری که پرسپولیس ستارهها را میخرید مرفاوی از دارایی به استقلال رفت و در دیدار نهایی جام باشگاههای ایران (لیگ قدس) در سال ١٣٦٩ گل حساسی را به ثمر رساند.
عبدالصمد فوتبال ایران عضوی از تیم ملی در قهرمانی بازیهای آسیایی پکن بود. مهاجمی که کنار فرشاد پیوس حریفان را به دفاع کردن وادار میکرد. در مرحله یک چهارم ایران با ژاپن روبرو شد، حریفی که داشت نخستین خشتهای درخشش در آسیا را روی هم میگذاشت، در یک بازی فشرده به زحمت 1-0 آنها را شکست دادیم. پیوس توپ را پشت به دروازه به شاهرخ بیانی پاس داد، شاهرخ در حالیکه بیتعادل شده بود با یک سانتر توپ را به محوطه جریمه رساند تا مهاجم شماره 10 در وضعیتی دشوار با یک ضربه سر درخشان گل پیروزی را به ثمر برساند. عبدالصمد مرفاوی! گل... گل برای ایران!
پس از این قهرمانی، ایران در ورزشگاه آزادی برای برگزاری جام بین قارهای میزبان الجزایر شد، روزی که استادیوم از فرط استقبال هواداران در حال انفجار بود، در آن مسابقه که محمد پنجعلی از فوتبال ملی خداحافظی کرد، تیم ملی با دو گل عبدالصمد مرفاوی توانست 2-1 الجزایر را شکست دهد، یکی از بازیهای ماندگار تیم ملی به رهبری علی پروین و با نمایش دلپذیر مجید نامجومطلق، جواد زرینچه و البته قدرت تمام کنندگی عبدالصمد مرفاوی روی زمین و هوا!
او در جام باشگاههای آسیا هم شاه مهره استقلال بود، در آخرین قهرمانی این تیم در آسیا این مرفاوی بود که در فینال به لیائونینگ چین گل زد، در آن مسابقات بدون عبدالصمد استقلال به جام دست پیدا نمیکرد، در آن سالها هر جا سخن از گلزنی استقلال بود حتماً نام مرفاوی میدرخشید.
مرفاوی برای الکویت، تیونگ بارو، بهمن و کشاورز هم بازی کرد. دورانی که میتوانست بسیار پر بار تر باشد از جمله جای خالی صعود به جام جهانی 1990. او عضوی از تیم ملی بود که در دیدارهای مقدماتی هم گل زد اما با تفاضل گل مقابل چین کم آوردیم و از کورس بازماندیم.
مرفاوی به عنوان مربی چند بار روی نیمکت استقلال نشست، حتی وقتی از او خواستند دستیار باشد هم پذیرفت، ادای دین به باشگاهی که بخش بزرگی از نام و اعتبارش را آنجا به دست آورده است. او در تیمهای مس کرمان، صبای قم، پیکان و نساجی هم روی نیمکت نشست و اگر اندکی خوش شانس تر بود و بازیکنان کلیدیاش را به دلیل مصدومیت و بیماری از دست نمیداد و آن گل دقیقه آخر را دریافت نمیکرد شاید با تیم ملی جوانان هم به جام جهانی میرفت ... تیمی که با او قهرمان کافا شده بود دستش از صعود بازماند.
بسیاری از اهالی خانواده فوتبال، سومین بازیکن سال آسیا در سال 1991، آقای گل مسابقات جام اکو و گلزن خستگیناپذیر دهه 60 و 70 فوتبال ایران را یک «بامعرفت» میشناسند، اینکه با همه اصراری که بر «متکی بودن به خود» دارد، قدرشناس آدم هایست که کمک اش کرده اند و پایش ایستاده اند. وقتی از استقلال رفت جمله معروفی گفت: «من فقط یک بنده خدا هستم»!
امروز تولد اوست، تولد مهاجمی که کابوس مدافعان بود. تولدت مبارک آقای مرفاوی! عبدالصمد مرفاوی ....